radsms.com

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟

 

معمولا” باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!

.

.

.

ببین خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای

صحبت کردن استفاده میکنند ولی زنها از سی هزار کلمه . دیدیت ثابت شد شما زنها

بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟ خانم : هیچ هم همچنین چیزی نیست . فوقش ثابت

شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره …! ببخشید چی

گفتی؟؟

.

.

.

مرد به خدا می گه: چرا زن رو زیبا آفریدی ؟

خدا می گه: واسه اینکه تو دوستش داشته باشی

دوباره می پرسه پس چرا ناقص العقله ؟

خدا هم درجواب میگه:

واسه این که تورو دوست داشته باشه !!!

.

.

.

فالگیر : فردا شوهرتون میمیره

زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟

.

.

.

نازک ترین کتاب دنیا : چیز هایی که مردان در مورد زنان میدانند!!! دخترا بالا میرند !!!

.

.

.

وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟

هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده

ادامه در لینک زیر


موضوعات مرتبط: اس ام اس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, | 10:46 | نویسنده : علیرضا |

خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید دید تشنه است آب را آفرید دید در تاریکی است

نور را آفرید دید هیچ مشکل دیگه ای نداره زن را آفرید!

 

.

.

.

 

بیشتر مردها آرزوی بزرگ دارند ، اول داشتن خونه ، دوم داشتن ماشین برای فرار از خونه!!

.

.

.

 

کابینه زندگی مشترک:

زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر

شلوغی ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی

پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت !

.

.

.

 

سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که

دهانشون بسته است عکس بگیره !

.

.

.

اس ام اس طنز ، طنز دخترانه ، پیامک دخترانه ، radsms.com

مثل چینی :اگر میخواهی برای یک روز معذب باشی مهمانی کن و اگر می خواهی برای یک

سال معذب باشی پرنده نگاهدار و اگر می خواهی مادام العمر معذب باشی زن بگیر !!!

.

.

.

 

همیشه عکس همسرت رو تو کیفت بزار تا هر وقت مشکل بزرگی واست پیش اومد

به عکسش نگاه کنیو بدونی مشکل بزرگتری هم داری !!

.

.

.

 

زن مثل ویروس میمونه اگه وارد زندگیت بشه

:۱-جیبهاتو serch میکنه.

۲-پول(…)و موبایلتوscan

3-خوشیهاتو cancel

4-آخرش هم مخت هنگ میکنه !!!

.

.

.

 

اسپانیایی ها میگن :

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !

ایتالیایی ها میگن:

عشق یعنی ترس از دست دادن تو !

ایرانی ها میگن :

“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!

.

.

.

 

ابتدا خداوند زمین را آفرید سپس استراحت کرد ، بعد مرد را آفرید سپس استراحت کرد

آنگاه زن را آفرید سپس نه خدا استراحت کرد نه مرد نه زمین !!!

 

ادامه در لینک زیر


موضوعات مرتبط: اس ام اس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, | 10:46 | نویسنده : علیرضا |

                        

دو پسر بچه ی سیزده و چهارده ساله کنار رودخانه ایستاده بودند که در آن هنگام یک مرد شرور که بزرگ و کوچک فرقی برایش نداشت، برای سر کیسه کردنشان سراغ آنها رفت، ابتدا به پسر بچه ی سیزده ساله که خیلی زرنگ و باهوش بود گفت: "من شیطان هستم اگر به من یک سکه ندهی همین الان تو را تبدیل به یک خوک می کنم" پسر بچه ی سیزده ساله زبر و زرنگ خندید و او را مسخره کرد و برایش صدایی در آورد! مرد شرور از رو نرفت و به سراغ پسر بچه ی چهارده ساله رفت و گفت: "تو چی پسرک! آیا دوست داری توسط شیطان تبدیل به یک گاومیش شوی یا اینکه الآن به ابلیس یک سکه می دهی؟ "پسر بچه ی چهارده ساله که بر عکس دوست جوانترش خیلی ساده بود با ترس و لرز از جیبش یک سکه ی پنجاه سنتی درآورد و آن را به مرد شرور داد! مرد شرور پس از گرفتن سکه ی پنجاه سنتی از پسرک ساده به سراغ پسرک سیزده ساله رفت و خشمش را با زدن لگد و مشت بر سر او خالی کرد و بعد رفت.
چند دقیقه بعد پسرک زرنگ به سراغ پسر ساده آمد و دید او در حال اشک ریختن است، علت را جویا شد، پسرک گفت: "با آن پنجاه سنت باید برای مادر مریضم دارو می خریدم"
پسرک سیزده ساله خندید و گفت: "غصه نخور، من سه تا سکه پنجاه سنتی دارم که دوتایش را به تو می دهم." پسرک ساده گفت: "تو که پول نداشتی؟!" پسرک خندید و گفت: "گاهی می شود جیب شیطان را هم زد"


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, | 0:2 | نویسنده : علیرضا |

مجموعه جدید از طنز نوشته ها و غم نوشته های کوتاه و جدید را

برای شما آماده کردیم ، باشد که شاد باشید و لبخند بزنید و تفکر کنید ! :)

 

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :

«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …

صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

.

.

.


موضوعات مرتبط: اس ام اس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:37 | نویسنده : علیرضا |

روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را...

به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: «احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!»


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:28 | نویسنده : علیرضا |
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟))
او پاسخ داد:((بله))
 خدمتکار پرسید:....

 

((آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟))

ارباب دوباره پاسخ داد:((بله))

خدمتکار گفت:

((پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟))


 

به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند

به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است

به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی

اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود...


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:28 | نویسنده : علیرضا |
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. 
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ....

 

این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟ 

بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید.


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:28 | نویسنده : علیرضا |

الهی تو بخشنده ترین و زیباترینی ، گوهر اشک میخری

دل شکسته میخواهی ، و عمل بی ریا میپذیری .

ما را از گناه سبکبار کن ، و دیدگانمان را اشکبار و قلبمان را به عشق خودت گرفتار . . .

آمین

.

.

.


موضوعات مرتبط: اس ام اس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:28 | نویسنده : علیرضا |

در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش (لگنش) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند, هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.

به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوان‌تر میشود.

تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش میکند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم...

پدر دختر باخوشحالی زیاد قبول میکند و به طبیب یا همان حکیم میگوید شرط شما چیست؟ حکیم میگوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم, شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود؟

پدر دختر با جان و دل قبول میکند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی می‌خرد و گاو را به خانه حکیم می‌برد, حکیم به پدر دختر میگوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید.

پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری میکند...


 

 

 

از آنطرف حکیم به شاگردانش دستور میدهد که تا دوروز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب میکنند و میگویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد.

حکیم تاکید میکند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود.

دو روز میگذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف میشود..

خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد, حکیم به پدر دختر دستور میدهد دخترش را بر روی گاو سوار کند. همه متعجب میشوند، چاره ای نمی‌بینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند.. بنابراین دختر را بر روی گاو سوار میکنند.

حکیم سپس دستور میدهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند.

همه دستورات مو به مو اجرا میشود، حال حکیم به شاگردانش دستور میدهد برای گاو کاه و علف بیاورند..

گاو با حرص و ولع شروع می‌کند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر میشود، حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند..

شاگردان برای گاو آب میریزند، گاو هر لحظه متورم و متورم میشود و پاهای دختر هر لحظه تنگ و کشیده تر میشود, دختر از درد جیغ میکشد..

حکیم کمی نمک به آب اضاف میکند, گاو با عطش بسیار آب می‌نوشد, حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده میشود..

جمعیت فریاد شادی سر می‌دهند, دختر از درد غش میکند و بیهوش میشود.

حکیم دستور میدهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند.

یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری میشود و گاو بزرگ متعلق به حکیم میشود.


 

این، افسانه یا داستان نیست,

آن حکیم، ابوعلی سینا بوده است...


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:23 | نویسنده : علیرضا |

خانم باربارا والترز که از مجریان بسیار سرشناس تلویزیون های معتبر آمریکاست سالها پیش از شروع مبارزات آزادی طلبانه افغانستان داستانی مربوط به نقشهای جنسیتی در کابل تهیه کرد. در سفری که به افغانستان داشت متوجه شده بود که زنان همواره و بطور سنتی 5 قدم عقب تر از همسرانشان راه می روند.

خانم والترز اخیرا نیز سفری به کابل داشت ملاحظه کرد که هنوز هم زنان پشت سر همسران خود قدم بر می دارند و...

 

 

علی رغم کنار زدن رژیم طالبان، زنان شادمانه سنت قدیمی را پاس می دارند.

خانم والترز به یکی از این زنان نزدیک شده و می پرسد: چرا شما زنان اینقدر خوشحالید از اینکه سنت دیرین را که زمانی برای از میان برداشتنش تلاش می کردید همچنان ادامه می دهید؟

این زن مستقیم به چشمان خانم والترز خیره شده و می گوید: بخاطر مین های زمینی!!


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 23:23 | نویسنده : علیرضا |
مرتضی پاشایی آهنگ غیر ممکن
احمد سعیدی آهنگ ته این جاده
میثم ابراهیمی آهنگ تو و من
سامان جلیلی آهنگ تپش
مرتضی پاشایی آهنگ کی فکرشو میکرد
احسان خواجه امیری آلبوم پاییز تنهایی
ندیم آهنگ زیر بارون
مهدی احمدوند آهنگ چشمای جادویی
بهزاد پکس و آرمین رستیو آهنگ دیگه فردایی نیست
علی عبدالمالکی آهنگ کادوی تولدت
مرتضی پاشایی - سرت رو برنگردونی
مرتضی پاشایی آهنگ چطور دلت اومد بری
مرتضی پاشایی آهنگ گریه کن
علی عبدالمالکی آهنگ دو تا داداش
احمد سلو (احمدرضا شهریاری) آهنگ سپاه عشق ۲
دانلود گلچین مداحی محرم ۹۳
مشاهده فایل PDF در اندروید
اس ام اس تسلیت ماه محرم
نسخه جدید واتساپ اندروید
رضا صادقي آهنگ احساس رويايي
علي عبدالمالكي آهنگ تهران شلوغه
نسخه جدید واتساپ
آموزش بستن و آرایش مو با Everyday Hairstyles برای آندروید
اس ام اس نوروز93
اس ام اس عاشقانه
دانلود آهنگ حسان به نام وی چت
دانلود موزیک ویدئو بنیامین به نام هفته عشق
گوشی خود را لمس کنید تا خودرو خود را پارک کنید!
قابی که آیفون را به اسلحه بیهوش کننده تبدیل می‌کند
اس ام اس خنده دار
آیا میدانید خنده دار و جالب
alireza051
alireza
عجایبی که فقط در ایران دیده میشوند.........
نقاشی های 3 بعدی زیبا و دیدنی
تصاویر دیدنی از سراسر جهان
دانلود آهنگ جدید از خدا خواسته ارمیا آکادمی گوگوش
دانلود آهنگ جدید علی عبدالمالکی با نام خوش به حالت
اس ام اس های خنده دار 92
اس ام اس عاشقانه و احساسی 92
اس ام اس نوروز 92
اس ام اس جک جدید 92
اس ام اس تیکه دار فروردین 92
اس ام اس جک فروردین 92
اس ام اس عید نوروز92
پ ن پ جدید اسفندماه
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • فریر