خـــــــدايا
زمين جــاي قشنگــــي نيست
من اينجــا سخت غريبــــــم .
خــدايــا . . .
يــا فريــاد در گـلــويم را بگيــر
يــا بغــض گـلــوگيــرم را . . .
هـــرکـدام راه ديـگــري را بستــه
دوستت خواهم داشت در سکوت...
که مبادا در صدايم توقعي باشد که خاطرت را بيازارد!
ميان اين همه تاريکي بسيار و نفس گير
تيرک چراغ برقي بلند و بي دريغ
زير باراني نرم و ريز
چه شاعرانه مي چسبد!
اين شهر
شهر قصه هاي مادر بزرگ نيست
که زيبا و آرام باشد
آسمانش را
هرگز آبي نديده ام
من از اينجا خواهم رفت
و فرقي هم نمي کند
که فانوسي داشته باشم يا نه
کسي که مي گريزد
از گم شدن نمي ترسد.
اصلا نگران نباش....
جايت خالي نيست.....
جايت را درد نبودنت پر کرده است........!
چه حقير و کوچک است آن که به خود مغرور است،
چرا که نمي داند بعد از بازي شطرنج ...
شاه و سرباز همه در يک جعبه قرار مي گيرند!!!
اگر تو نبودي عشق نبود !
همين طور
اصراري براي زندگي ...
اگر تو نبودي
زمين يک زير سيگاري گلي بود
جايي
براي خاموش کردن بي حوصلگي ها ...
کاغذ درد دلهايم
هميشه از جنس آسمان است
کمي با دلم راه بيا ...
چه مي داني از دل تنگم؟!
گاهي به خدايت التماس مي کنم فقط خوابت را ببينم...
مي فهمي؟!!!... خوابت را...
چه سخت است درک اينکه چشمانت هم دروغ مي گفتند!
من تنها به آنها اعتماد داشتــــــم ... !!!
جـــــــانم بـــــــــاش
تا به لبــــــم برســـي
ميـخوام هـــــمه ببينند
با تـــو جان به لـب شدم.!!
بُگــــــــــــذار زمــانـــــه از حِـســـادتــــــــ بتـركَــد
انــــــگشتــــــان ِ مَـــــن
چـــه بـــِه انگــشتـــان ِ تـــــو مي آينـــــد ! ....
تنها باران است كه گاهي ، در اوج تنهايي من ،
در آن لحظه كه هيچ كس نيست ، با من از تو مي گويد...
ولي درد من از اين است كه ديريست باران نمي بارد....
بالا
بالا نمي آيد اين نفس نيمه،
تو مگر هوا بودي
که در نبودنت
آهسته آهسته دارم خفه مي شوم.
بـا تـو
مي تــــــــوان آسود
در انتهـــــــــــاي راهــــي که به بن بست رسيده است
و بــــــــــــــالا رفت
از ديـــــــــوار روزمرگي ها
و نتـــــــــــرسيد
از آنچه پشت ديــــــــوار است !
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هايـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـي چـيـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـي نـقـص …
و تــو
بـا يـک اشـاره
هـمـه چـيـز را
در هـم مي ريــزي …
من به پايان دلتنگي مي انديشم؛
آن نهايتي که
تو را براي هميشه خواهم داشت...
لطفا اينقدر شعرهايم را نتکان،
مي ترسم يک روز رسوايي اش دامنم را بگيرد!!
چرا که خط به خطشان، فرياد بلند نبودن توست...
ببخش ..
اگر شعرهايم هيچ آهنگــــي ندارد ...
آخر ؛ تويــي را در خود جاي داده !..
که به هــزار قافيه و رديـف و آهنگ مي ارزد..!
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اس ام اس ، جملات فوق العاده زیبا و احساسی ، ،
برچسبها:













































